سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم باید خدا به هنگام نعمت شما را ترسان بیند ، چنانکه از کیفر هراسان . آن را که گشایشى در مالش پدید گردید و گشایش را چون دامى پنهان ندید ، خود را از کارى بیمناک در امان پنداشت ، و آن که تنگدست شد و تنگدستى را آزمایشى به حساب نیاورد پاداشى را که امید آن مى‏رفت ، ضایع گذاشت . [نهج البلاغه]
 

 

 

حقوق زن

امروزه اینترنت امکانی رو برای همه فراهم کرده تا بدون اینکه دیده و شناخته بشن و حتی بدون اینکه جنسیت اشخاص مشخص باشه بتونن از طریق نت با هم تبادل اطلاعات کنن . این مساله محاسن و معایب زیادی داره که پرداختن به همه اونها ضرورت چندانی نداره ؛ اما اون چیزی که خیلی مهمه و اساسا در کانون ها و تالارهای گفتمان اینترنتی ، چت ها و چت روم ها و وبلاگ ها و کامنت ها به وفور دیده می شه ظرفیت مختلف اشخاص برای استفاده از این امکان استثنائیه .

اگر کسی با شما به لحاظ عقیدتی مخالف باشه و بعد بخواهید او رو از مخالفت خودتون آگاه کنید - اونهم با توجه به ویژگی هایی که ذکر شد – به نظر می رسه باید از ظرفیت شخصیتی و اعتقادی بالایی برخوردار باشین تا هم مخالفتتون رو ابراز کنید و هم به طرف مقابل توهین نکنید و حرف نادرست هم نزنید .

همه می دونیم که خیلی ها اینطوری نیستن و خیلی چیزا در پیام های اینترنتی میگن که هرگز در برخوردهای مستقیم و رو در رو حاضر نیستن یک صدم اون رو بگن .

معمولا این ویژگی که من اسمش رو اختفای اینترنتی میذارم مشکلات عدیده ای بهمراه داره . آسیبهایی که از قبل این ویژگی و این پیام ها پیش میاد برای آقایون و خانم ها هردو هست اما برای خانمها بسیار مشکل ساز تره .

ممکنه شما یک کاربر حقیقی باشید که از امکانات اینترنتی به بهترین وجهش استفاده کنید ، اما کاربرهای بی هدف نت بخوان با پیام ها و کامنت های مختلف وقت گذرانی کنند یا به شما آسیب برسونن .

هر چند که در مواجهه با انتقادها ومخالفت ها همیشه – و بویژه در دنیای مجازی – باید ظرفیت بالایی داشت ، اما ابراز مخالفت های غیر مرتبط ، توهین آمیز و گستاخانه از سوی کاربران بی هدف و بی شهامتی که خود رو در پس پرده صفر و یک ها پنهان می کنند برای زنان و دختران مشکلات بسیاری ببار میاورد .

خصوصی کردن کامنتها در وبلاگها یکی از راه های مقابله با این آسیب اینترنتی  است .

یکی دیگه از راههای تامین امنیت بیشتر برای خانمها ، چت کردن با کاربرانی است که قبلا به نوعی با آتها و عقایدشان آشنایی پیدا کرده اند و یا از وبلاگ و سایت آنها بازدید کرده و تقریبا شناختی نسبی از آنها دارند و لذا از همین طریق می تونن بحث هدفمندی را در جهت ارائه نظرات و دیدگاه های مشترک آغاز کنن و به این ترتیب هم هدف از بحث و گفتگوی اینترنتی تامین می شه و هم امنیت بیشتری متوجه زنان در این عرصه خواهد بود .





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 86/9/27 ::: ساعت 2:33 صبح :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

     

    امروز جمعه است و همیشه جمعه ها بهانه خوبیه برای گفتن و نوشتن در باره امام زمان (ع ) و خودمون و نوع نگاه ما به ایشون و یا نوع نگاهی که تصور می کنیم اون حضرت (ع) به ما دارن .

    دیشب توی وبلاگ یکی از دوستان مطلب جالبی خوندم . ایشون نوشته بودن " من وقتی صلوات می فرستم وعجل فرجهم آخرش رو حذف می کنم ... چون اگه آقا ظهور کنن گردن خیلیها رو میزنن و توی همین پارسی بلاگ خودمون حمام خون راه میافته ...)

    البته بدم نیست که نگاه آدم همیشه نسبت به اعمالش یک نگاه بدهکارانه باشه و همیشه کفه اعمال مثبتش رو کم و سبک بدونه ، اما این کار نباید تا جایی پیش بره که از اینور بوم بیافته و نگاه کاملا ناامیدانه داشته باشه .

    این مساله دو پیامد نامطلوب داره :

    یکی اینکه دست انسان رو در انجام گناه باز تر می کنه یعنی با این نگاه که" من عمل حسنه ای در پروندم ندارم که باعث نجاتم بشه و یکسره گناه و خبطه پس بقیه گناهانم روش " لذا براحتی انسان تن به گناهان ریز و درشت میده .حال استغفار رو از خودش سلب میکنه و میزان مقاومت در برابر گناهان رو در وجودش کاهش میده .

    دوم اینکه چشم اندازی منفی ، خونین و بی رحم و پر از قساوت نسبت به امام رئوفی بدست میده که همواره بدنبال اصلاح امور مسلمانان هستند و منتظر تحول و اصلاح در وجود تک به تک ما .

    بد نیست بدونیم به خاک و خون کشاندن جهان و اهل آن و بی رحمی در برخورد با خلق خدا و تمامی ملل و مذاهب از سوی امام عصر ( ارواحنا فداه ) و شمشیری که همواره طالب خون تمامی مردم جهانه ، یکی از برنامه های صهیونیستها برای مقابله جهانی با امام عصر (عج) هست که حتی فیلمهایی هم در راستای این هدف ساخته اند .

    شمشیر امام زمان (عج) تشنه خون جباران و گردنکشانیه که نسلها را برباد میدن و تمامی انسانهای آزاد دنیا – از هر قوم و نژاد و آیینی - را به استضعاف می کشونن ، می کشند و استکبار می ورزن .

    درسته که ما مسلمانانی پر شور و عاشق و سر از پا نشناخته امام عصرمان ممکنه نباشیم اما محب ایشون که هستیم و امید داریم این محبت ، ما را روز به روز به آن حضرت (عج) نزدیک تر کنه و موجبات یاری ایشون در وجودمون با انجام اعمال صالح فراهم تر از پیش بشه  

     

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم





  • کلمات کلیدی :

  • ::: جمعه 86/9/2 ::: ساعت 5:9 عصر :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

    ... تصمیم گرفتم به احترام ماه مبارک ، فقط این یک ماه رو چادر سر کنم ... وای خدایا .. یه بیست روزی جوون  کندم و چادره رو  تحمل کردم .... دیگه  داشتم  می مردم ، تنفر و انزجار از چادر  داشت خفم می کرد ... نمی تونستم تحمل کنم ... چادر سیاه بلند مسخره ... خلاصه هر جوری بود تا شب های قدر طاقت آوردم ، شب بیست و سوم رو رفتم بهشت زهرا (س) ( اینجا رو دیگه مهسا نگفت چی گفته و چی خواسته وچی شد  ؟ لابد گفتن نگه !!!!) فردا صبح نمی دونم چه اتفاقی افتاده بود که حس می کردم هیچ چیزی توی این دنیا رو عاشقانه تر از چادرم دوست ندارم ... کی باورش میشه ؟ من ... که توی خانواده ای بزرگ شده بودم که حجاب از بیخ و بن و اساس هیچگونه مفهومی براشون نداشت ، مهسا عاشق چادرش باشه و حتی یک تار موهاش از چادرش بیرون نیاد ... مهسای بلوز شلواری بد حجاب ، حالا چادری و محجبه شده ... خدایا کجا داری می بریم !!!!!

    اما یه چیزی هنوز پا بر جا بود و اون تصمیم من برای تغییر مذهب بود ... خب درست بود که از شهدا دیگه متنفر نبودم و چادری هم شده بودم ، اینها دست خودم نبود ، تحولاتی بود که در دلم بوقوع پیوسته بود  ولی جواب سوالام چی میشدن ؟ سوالات اساسی در باره اسلام ؟؟؟؟؟؟

    دوباره رفتم سراغ شهید گمنامم و بهش گفتم دارم میرم تغییر مذهب بدم و مقصر خود شما هستی . من جواب سوالام رو نگرفتم و هنوزم نمی فهمم که چرا اسلام بهترین دینه ؟ به نظر من که نیست ... بعدم رفتم خونه ... اون شب توی خواب خدا بهم نشون داد که اسلام چرا بهترین دینه ... من در برداشت هام اشتباه می کردم ... خدا اسلام رو همونطور که زیباست و کامل به من نشون داد ...

    تو دلم گفتم

    کوی جانان را که صد کوه و بیابان در ره است

                                                    رفتم از راه دل و دیدم که ره یک گام بود

    مهسا ادامه داد که الان فقط یه سوال برام باقی مونده : چی شد که خدا منو از اونجا به اینجا رسوند؟ مگه من برای شهدا یا اصلا برای خدا چقدر ارزش دارم ؟ واقعا خدا اینقدر ناز بنده هاشو میخره و خاطرشونو میخواد؟!!!!!!!!!

    حتما میخواد دیگه.مهسا گفت که الان داره به شکلی اساسی درباره جواب سوالاش تحقیق می کنه و با قران ( که برای اولین باره در عمرش می خونه ) شروع کرده.

      قبلا وقتی از آدمای نظر کرده صحبت می شد می گفتن گشتیم نبود ، نگرد نیست ، اما الان ... مهسا ...هست .

    آشنایی من با مهسا و شنیدن جریان تحولش یکی از بهترین خاطراتی بود که توی ماه مبارک داشتم ، خواستم بعد مدتی غیبت با شیرین ترینشون بروز بشم . خدایا

                                       حول حالنا الی احسن الحال

     

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: یکشنبه 86/8/13 ::: ساعت 9:38 عصر :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

     

    سلام . یکی از کسانی که این اواخر باهاش آشناشدم ، مهساست .

    اولش با یکی از دوستام اشتباه گرفتمش و یه سلام علیک گرم باهاش کردم ، اونم فهمید که اشتباهی گرفتم خندید و اشتباهم رو اصلاح کرد و همین شد باب آشناییمون ، به همین سادگی !

    یه کمی از خودش گفت ، اون دوست داشت بگه ، منم دوست داشتم بشنوم انگار سالهاست با هم دوستیم ، خیلی خودمونی ، خیلی راحت ، بدون تکلف ...

    اون می گفت : فکر کنم بدحجاب تر از من تو ایران نبوده ...با بلوز شلوار بیرون می رفتم ...اصلا می دونی حجاب برای من هیچ گونه مفهومی نداشت ...سوالای اساسی عقیدتی داشتم که هیچ جا جواباشونو نمی گرفتم ... تصمیم جدی گرفته بودم شهریور امسال تغییر مذهب بدم و مسیحی بشم و بعدم برم مقیم یه کشور دیگه بشم ... این میون از شهدا که متنفر بودم ، می گفتم هرچی بلا سر ما اومده اونا باعثش هستن ( چون انقلاب و جنگ رو با خونشون حمایت کردن ) ... راستی کنکورم داده بودم و منتظر نتایجش بودم .

    یه روز رفته بودم بهشت زهرا (س) سر مزار پدر بزرگم ، موقع برگشت راه رو گم کردم و از این قطعه به اون قطعه سر از قطعه شهدا در آوردم ... خسته و کلافه نمی دونم چی شد فقط وقتی به خودم اومدم که دیدم سر مزار یه شهید گمنام نشستم و دارم زار زار گریه می کنم ... اونقدر گریه ام شدید بود که مردمی که از اون اطراف رد می شدن فکر کردن من با این شهید نسبتی دارم و حالا مزارش رو پیدا کردم ...

    باهاش ( با همون شهید گمنام ) حرف زدم ... گفتم ببین اگه من امسال رشته ای که میخوام توی تهران قبول بشم قول میدم هر ماه سر مزارت بیام ...

    چند وقت بعد نتایج کنکور اعلام شد و من در رشته دلخواهم در تهران قبول شدم . به قولم عمل کردم هر ماه سر مزار شهید گمنام میرفتم ... تا ماه مبارک از راه رسید ...

                                                                                                     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: جمعه 86/8/11 ::: ساعت 1:11 عصر :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

    دیشب چه  خبر بود !.....

    همیشه پای عاشق و معشوق که وسط میاد، پای جذبه های عاشقانه که به میون میاد یه  عده  خاصی پا بر جا هستن ... این  حرفها برای یه عده خاص  معنی  داره ...ولی ...

    ولی این شبها با همیشه فرق داره ...

    همه فرق کردن ...همه شدن عاشق یه معشوق ...

    همه کسانی که همیشه بی اعتنا بودن ، یا برای سلام کردن به خدا دنبال یه بهانه می گشتن ...یا شایدم خجالت می کشیدن یا...

    همه دیشب تا صبح جمع شده بودن و بدون تعارف سراشونو روی زانوهاشون گذاشته بودن و قران رو روی سراشون و همه با هم اشک می ریختن ، هیچ کس دیگه دنبال بهانه نبود... هیچ کس خجالت نمی کشید ...هیچ کس احساس دوری و بی اعتنایی نمی کرد .

    همه یه وجه مشترک داشتن ...همه ، همه چیز رو از یک نفر می خواستن ...

    همه کسانی که تا سحر می خوابیدن تا سحر گریه کردن

    همه کسانی که یک سال گریه هاشونو نگه داشته بودن ، دیشب آزادش کردن

    همه دیشب اونی شده بودن که خدا می خواست

    همه دیشب منظر ملائک بودن

    همه دیشب اونقدر تنگاتنگ هم نشسته بودن که وقتی ملائک می خواستن از وسطشون عبور کنن بالهاشون به مردم گیر می کرد و تکه هایی از بال ملائک رو لباس بعضی ها جا موند...

    همه دیشب دامن چهارده معصوم هستی رو گرفته بودن

    همه دیشب تا سحر با خدا از نزدیک حرف زدن ، نزدیک تر از رگ گردن

    ....

    ....

    ....

    همه امروز بوی خدا رو می دادن .

    و اگه خوب نگاه کنی تکه های بال ملائک رو روی لباس بعضی ها می تونی ببینی .





  • کلمات کلیدی :

  • ::: جمعه 86/7/13 ::: ساعت 5:28 عصر :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر

     

    نمی دونین سر تا پای یه خانم چقدر غرق وجد و شعف میشه وقتی می بینه یکی اینجوری از حق و حقوق پایمال شده اش - که تا حالا نمی تونست حتی درباره اونها حرف بزنه – دفاع که نه ولی تو بوق و کرنا اون ها رو مطرح میکنه !

    اومدن از یه سری احکامی که در قران اومده – که البته برای هر کدوم هم علت خاصی وجود داره ، اما غالبا خانمها به دلیل اینکه از علل این احکام آگاهی درست ندارن و اهل تحقیق هم نیستن و در نتیجه عجولانه قضاوت می کنن – لیست برداشتن ، کردنش طومار ، دوره راه افتادن تو دانشگاه ها و جمع خانم ها و دخترها ، هی امضا جمع میکنن . که چی !!!!؟؟؟؟

    که اسلام به ما احترام نذاشته ، حقوق ما در قران رعایت نشده و یکی از این جمع خواهران ارجمند و دلسوز فمینیست به دادمون برسه و اینا ....

    البته می دونین ؟! بایدم این کار رو بکنن ! آخه خانمها پتانسیل بسیار بالایی دارن پس معقول ترین کار اینه که پتانسیل قوی و بالای خانم ها صرف استیفای حقوق خودشون بشه و به عبارتی سرشونو به استیفای حقوق و بحث بگیر و ببند حقوقی و شعارهای جذاب " سهم من نیمی از آزادی " و ... گرم کنند .

    این بهترین راهیه که می تونن خلاصه سر نصفی از مسلمونها رو بند کنن که متوجه نشن دورو برشون چیا میگذره !!!!! تازه سر نصف دیگه هم به این ترتیب گرم این کشمکش حقوقی میشه .

    منظورم این نیست که هر کی هر کاری خواست بکنه و یه خانم هم بمیره و دم نزنه تا وارد بحث های حق و حقوقی نشه . نه اصلا منظورم این نیست – ضمن اینکه در این قسمت هم حرف برای گفتن زیاد داریم – منظور اینه که نذاریم ما رو در چاله حقوقی پرت کنن و بدون اینکه بدونیم در اون زندگی کنیم .

    ولی واقعا حیف . کاش این خانم هایی که انقدر بهشون بر می خوره ، یه کمی تحقیق بیشتری میکردن و با مراکز تحقیقی در تماس بودن و پرس و جو می کردن ، تا یه مشت آدم مغرض ، با اهداف و نیات معلوم و مجهول از احساسات و عواطف اونها برای رسیدن به اهداف خودشون بهره برداری نکنن؛کاش خانم ها از نظر آگاهی های حقوقی و بویژه حقوق زن در اسلام و نگاه اسلام به زن ، خودشونو اونقدر بالا می کشیدن تا نه کسی از نا آگاهی اونها سوء استفاده کنه و نه کسی بتونه با حرف های بی اساس – که اونها رو به قران و دین منتسب میکنه – تحقیرشون کنه و نه کسی حقوق مسلمشونو ضایع کنه .

    و بازم ای کاش اگه می خوان مخالفت کنن یا اعتراض ، دانسته و عالمانه وارد اعتراض بشن ؛ و درست بحث کنن و ایراد بجا بگیرن ؛ قبل از اینکه خودشونو ابزار دست یه عده ای قرار بدن و بعدا بفهمن همش بازی بود ؛ و این جنجال و ابزار طلبی برای یه چیز دیگه بود ؛ نه شخصیت و حقوق اونها .و قبل از اینکه زهرجهل و سیاست های پنهانی رو در جام های طلایی به خوردشون بدن .





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 86/7/3 ::: ساعت 10:48 صبح :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر